چند روز پیش داشتم تلاش میکردم که غم و شادی ها رو به یاد بیارم تا بتونم یه ذره بنویسم و نانوشته از کنار روز های زندگی‌ام نگذرم ، ولی ده فروردین بود که بهم گفتن که شخصی توی گوشی اش من رو با واژه ای که توی همه ی دیکشنری ها بعد از تعریفش مینویسن که از این واژه استفاده نکنین، ذخیره کرده!

و خب دید منطقی و حتی احساسیه من به این قضیه اینه که ما ادما حق داریم که از هم خوشمون نیاد، از هم دلگیر باشیم و حتی نام گذاری مخاطبان گوشیمون هم به خودمون مربوطه! و خب مشکلی نیست هر چی که سیو کرده باشه!

اما داستان برای منِ حاشیه گریز، وقتی ناراحت کننده شد که این اسم رو همه جا فریاد زده!!  

من واقعا ناراحت شدم و به چند دلیل، یکی اینکه به نظر من، اینکارش، عملا تحریف هویت منه! من اگر ادم مشهور و معروفی بودم، اکی، اینم یه ابراز تنفری بود مثل همه ی ابراز تنفر هایی که بهم میشه! ولی وقتی یه ادم معمولی‌ام، ته ذهن همه ممکنه این سوال پیش بیاد که مگه چیکارش کردم! و باور کنید که در این حد ازارش ندادم. این چیزی بود که منطقم رو اذیت میکرد و اما احساسم، من با این ادم  تعدادی دوست مشترک دارم و وقتی به این فکر میکنم، از دست تمام این ادم های مشترک به غایت ناراحت و دلگیر میشم! بی هیچ منطقی دلم میگیره که یه بخشی از وجودشون اون رو دوست داره و اینقدر ناراحت میشم که به کنار زدنشون  برای همیشه فکر میکنم.

خلاصه اش کنم، با اینکه این ادم واقعا من رو همیشه اذیت کرده، همیشه گریه‌ام انداخته من باز هم درس نگرفتم و شب اول کلی و شب دومِ بعد از فهمیدن این قضیه، اندکی گریه کردم تا بتونم به شرایط اونقدر مسلط بشم که بیام اینجا بنویسم.

چطور شد که به شرایط مسلط شدم؟

دوست های خوبم کمکم کردن، هر طوری که از دستشون بر میومد!

به یاد اوردم که من دارم تمام تلاشمو میکنم که ادم خوبی باشم، چه موفق بوده باشم و چه نبوده باشم، چه تمام تلاشم به بهتر شدن خودم کمک کرده باشه و کیلومتر ها دور شده باشم، قلبا تلاشم برای خودم ارزشمنده!

و اگر ادم های مشترک، اینقدر اون رو دوست دارن، بنابراین، مثل همیشه!

سرِ بی کسی سلامت!