**  فاقد محتوا و صرفا جهت ثبت

 

 

خاله ام معتقده من تحمل شکست ندارم، میگه که نمیتونم بپذیرم که ممکنه همیشه همه چیزاونطوری که من میخوام نباشه.  منم نمیدونم درست میگه یا نه ولی با هر شکست خیلی خیلی تحقیر میشم و شاید این تحقیر شدن درونی باعث میشه رو به روی عدم موفقیت ها، غربتی بازی در بیارم ولی به هر حال..

بعد از کلاس های رانندگی و تموم شدنشون ازمون ایین نامه رو دادم و اولین بار قبول شدم، اما به سبب بهم ریختن اوضاع برای کرونا، اولین ازمون عملی ام  تقریبا یک ماهی بعد از اخرین باری بود که پشت ماشین نشستم صبحش که رفتم ازمون بدم علارغم اینکه فکر میکردم استرس ندارم اما پاهام درد میکرد و من به باشگاه ربطش میدادم، سرهنگ اولین نفر اسم من رو صدا زد و خب سوییچ رو بهم داد و گفت بشین پشت فرمون، تمام حواسم جمع بود که برای گذاشتن کیفم در کنار پیاده رو را باز کنم، به جریان ترافیک نگاه کنم و بعد بشینم توی ماشین اما وقتی رفتم در ماشین رو باز کنم، بلد نبودم! لعنت به من که یه بار با سوییچ در ماشین باز نکردم !! ولی به هر حال با کلی استرس کسی که بعد از من ازمون میداد رو صدا زدم که در رو برام باز کنه و اینقدر استرس داشتم که متوجه نبودم خب عزیزم اگه به یه طرف میچرخونی و باز نمیشه، به طرف مقابلش بچرخون!! خلاصه نشستم پشت فرمون و همه ی حرکات اولیه ی لازم رو انجام دادم که بیرون بیام و باز هم به علت عدم تجربه ی کافی متوجه نبودم که سرهنگ  ماشین رو به ماشین جلویی چسبونده و من میزنم بهش، و زدم!!

و خب رد!  اینقدر تحقیر شدم که خدا میدونه! البته بعدش فهمیدم که این سرهنگ عزیز خیلی هم بد ازمون می گرفته و از اینا بود که میگه دنده رو سه کن و پنج متر بعدش میگه دوبل بزن  و خلاصه در واقع خدا رحمم کرده که ازمون ندادم.

  بعد از این شکست اینقدر حرصی بودم که یه بازه ی زیادی خودم پیگیر ازمون مجدد  نبودم و بعدش هم که پیگیر شدم اموزشگاه  اینقدر شلوغ بود که اون جلسه ای که سرهنگ نوشته  بود رونداشت بهم بده! این باعث شد که ازمون بعدی هم کلی طول بکشه و نه خیر! قبول نشدم ولی سوتی بزرگ هم ندادم، صرفا اجازه نگرفتم و راهنما نزدمو این ریزه کاری ها! نکته ی خوب داستان این بود که سرهنگ برام جلسه ننوشت و من هیچ توجیهی برای عدم شرکت در ازمون بعدی نداشتم ( البته به علت کرونا اولین ازمون یک ماه بعد از این ازمون برگزار میشد) که میان ترم ها به دادم رسیدن.

اینقدر این قضیه ی فرار از ازمون رو کشش دادم که بابام متوجه داستان شد و یک دی ماه بدون توجه به نظر من رفت و برای ازمون رانندگی دوم دی ماه ثبت نامم کرد و من مجبور شدم به ازمون دادن و خوشحالم که بگم قبول شدم، خیلی هم خوب و مسلط بودم و واقعا خودم از بابت ازمون اخر از خودم راضی ام.  شاید جالب باشه براتون که از ماشین که پیاده شدم کلی ذوق کردم و دور افتخار زدمو خوشحالی ام رو نشون دادم بی توجه به ادم هایی که اونجا بودن و از این حرکت هم راضی ام، چرا باید وقتی که بقیه میبینن شادی زیادمون رو پنهان کنیم؟! 

گواهینامه ام که اومد یه روز رفتم دنبال بچه های خاله ام و دور زدیم وخوراکی خوردیم. این حس بزرگتر بودن که از این حرکت گرفتم هم چیز جذابی بود، هر چند قابل انکار نیست که سوتی های زیادی هم دادم که  فقط خودم فهمیدم و خدا!