اینقدر منتظرم که ازش تبریک تولد بشنوم، و بشنوم که پیگیر تولدم بوده، که دارم خل میشم!

احتمالا حتی اینکه تولدمه به عنوان نوتیف براش خواهد رفت اما نمیخوام اونو ببینه:D

میخوام بشنوم که سعی کرده و پیگیر بوده!

در عین حال واکنش خودم به این قضیه رو نمیدونم!

میدونم که قرار نیست چنین اتفاقی بیوفته و همچنان ابلهانه منتظرم که ببینم اتفاق میوفته یا نه. و ابلهانه امیدوارم. 

 

دیروز خونه ی سین ح بودیم. صحبت کردیم از هر دری، بازی کردیم.عصرش رفتیم سراغ کتاب شعراش و به انتخاب من فاضل نظری.

کتاب شعر که دستمون میرسه، با انواع و اقسام نیت های مختلف بازش میکنیم و همیشه من میخونم ! بقیه هم اما خوب شعر میخونن و علت این احتمالا پررویی و زورگویی منه!

داشتم میگفتم، فاضل خوندیم، یه جایی اون غزل فاضل اومد که میگفت ( پدرانم همه سر گشته ی حیرت بودند، من اگر راه به جایی ببرم نا خلفم ) و چقدر این غزل محشره!

بعدش روی زمین نشستیم و کافی خوردیم و فال حافظ گرفتیم!

اومدم خونه، آز فیزیک رو با دوستای خوب دانشگاهم _که شکر بابت بودنشون_ نوشتیم و از خنده های هم و بعضا به افراد  خندیدیم و خواب!

این نمونه ی بارزِ یک روز، دلی زندگی کردنه برای من! اینکه بتونی کنار ادمایی که دوسشون داری باشی و به یاد بیاری که چقدر فوق العاده و دوست داشتنی اند.

که چقدر دوستت دارن.

که اگه گوشی لعنتی رو خاموش کنی،به جز همین چند نفر کسی نخواهد فهمید که مُردی! که نیسی!
 

گفتم دوستای دانشگاهم، یاد این افتادم که چند روز پیش یه متن اعتراض نوشته شده بود برای یکی از اساتید، توی بند های این اعتراض اما یه بار ذکر شده بود که همه مشکل دارن و یه بار گفته بود دختر ها به خاطر حجاب ،مشکل دارن، مبهوت کننده است، از حقوق زنان هرجا به نفعمونه استفاده میکنیم ، اصلا همه ی مفاهیم را به همین صورت استفاده میکنیم ، دایره ی بزرگی از مفاهیم درست کردیم و هر جا که خواستیم، یه بخشش رو بر میداریم و استفاده میکنیم  و بعد باز به همون دایره برش میگردونیم.( حزب باد را بشنوید).

 

من نمیگم کسی که خودش به خودش ظلم روا میکنه،  نباید از حقوق زنان بگه، من قبول دارم که هر عمل  کوچیکی که در این راستا انجام بشه ارزشمنده! ولی در همین راستا ، اعتراض شد به این اعتراض نامه و اصلاح شد! و این چسبید.

 

یه تد تاک خوب در باره ی فیمینیست هست، من که میگم ببینین (فمینیستِ بد).

 خیلی خوبه که وبلاگ هست!

ارادتمند

من.