من قرار نیست متنی که در ادامه میخونید  رو از لحاظ ترتیب قرار گیری جملات اصلاح کنم ، هر چیزی که خواهید خواند احتمالا دقیقا همانجا از ذهن خارج شده و باز با این اوصاف و  با اینکه هنوز  نوشته نشده ، من تمام و کمال اطمینان دارم که این پست رو بیشتر از هرچیزی که تا الان نوشته شده چه به دست خودم و چه به دست بهترین نویسندگان جهان دوست خواهم داشت :

وقتی که ما در یه مسیری حرکت میکنیم ، اون مسیر هر چی که باشه ، هی منحرف میشیم به چپ و راست ، حتی بعضی وقت ها چپ هم میکنیم و تا مرز مرگ میریم و عقل ناقص من نمیدونه که چی میشه که یه جاهایی بر میگردیم به مسیر ، یه جاهایی از راه بر میگردیم و یه وقتایی همونجا میمیریم ولی حدس میزنم یه چیزی ، یه دلیل وجود داشته که ما باهاش مسیر رو شروع کردیم  هر چقدر که این با رسیدن به هر مانع از پسش بر بیاد ما میتونیم ادامه بدیم . از بحث اصلی منحرف نشم _ ذهنم گفت بنویس که داره توی بدنم میلرزه _ وقتی از اون چپ کردنه توی مسیر جان سالم به در میبریم ؛ بعدش به همه چیز به چشم معجزه نگاه میکنیم و بعد چند روز باز روز از نو  روزی از نو!

من یادم نیست توی مسیری که هستم چند بار چپ کردم ، منحرف شدم یا مردم و احیا شدم ولی امروز یکی که حیلی خیلی خیلی دوسش دارم و همیشه از وقتی یادمه  دارم با خودم سرو کله میزنم که این چه نوع دوست داشتنیه !  چجوری دوسش دارم به چه عنوان دوسش دارم ! اومد نظرشو بهم گفت ! گفت فلانی ، خیلی دوست دارم این ویژگی اتو ، این اخلاقت و اینجوری بودنه در تو خیلی ارزشمنده و من وقتی پیاماشو خوندم گریه ام گرفت !منم مثل اکثر ادما خیلی ازم تعریف شده، ولی این تعریف هزار و یک ویژگی داشت ، مثلا توش گفته بود میدونم خیلی ها هم راجع بهت خیلی چیزا میگن ، گفته بود و نوشته بود  از چیزایی که همیشه با تموم وجود سعی کردم باشم !چیزایی که یه عمر به خودم تشر زدم که فلانی تو باید این باشی ، اینه چیزی که تو باید باشی ، اینه مسیرت !  و بعد خدا میدونه چقدرررررررر لذت بخشه یکی که دوره ازت اما بیاد خط به خط اونجوری بخونتت ! که بگه هی فلانی حواسم هست ! اینقدر هم گم و گور نیست تلاشات!

 

چقدر خوبه کلمات رو شنیدن از کسی که هی با خودت دو به شکی که دوسش دارم ؟!  و بعد میفهمی هرچند نمیدونی به چه نوعی ولی اره !

من همیشه لای لفافه حرف زدن رو رد میکردم ! میگفتم ادما !!!! چرا نمیرید حرف و درد و دلتون رو مستقیم به طرف بگید ، فلانی دوست دارم ، فلانی بیا زنم شو ، فلانی ازت بدم میاد ! فلانی از بهمان حرفت ناراحت شدم .

الان که مبیینم این معادله یِ صد هزار نوع مجهول داری که توی ذهنمه برای فهمیدن احساسات ، چیز ارزشمندیه ! 

هر چند هنوز یک کلام و با تمام وجود میگم که ادما باید توی روابط رک باشن ؛ اگه امروز این رو به من نمی گفت ! ممکن بود من هیچ وقت این حس و حال خوش امروز رو نداشته باشم ! ولی خب با ارفاق می پسندم طرز بیانشو!

می پسندم که از الان و شاید تا ابد بشینم و هی تیکه تیکه پازل های این مکالمه رو بغل هم بزارم و براش منظور ارزو کنم!اینقدر شیرینش نمیکرد ! می پسندم که بنا بر جمله ی " میفرماید که دست ما کوتاه و خرما بر نخیل " ذوق کنم و با جمله های دیگه شک کنم و اینکار رو شاید تا ابد انجام بدم !و فکر میکنم هر بار حالم از اینجا تا اونور دنیا خوبه !

من امیدورام که همینطور که تا الان خدا همه چیز رو هندل کرده ؛ از الان به بعد هم حسش کنم کنارم! و خودش به زیبا ترین شکل ممکن بنویسه .